اشعار کودکانه (15)
يك و دو و سه
زنگ مدرسه
زود باش كه دير شد
هنگام درسه.
دو و سه و چهار
همه خبردار
بايد كه باشيم
دانا و هشيار.
سه و چار و پنج
دانش بود گنج
در راه دانش
بايد كه برد رنج.
چار و پنج و شش
شد فصل كوشش
بايد بكوشيم
در راه دانش.
پنج و شش و هفت
فصل تفريح رفت
شد فصل تحصيل
هنگام كار است.
شش و هفت و هشت
تابستان گذشت
دبستان شد باز
آموزش برگشت.
هفت و هشت و نه
دير شده بدو
كتاب را باز كن
حرفش را بشنو.
هشت و نه و ده
مي رويم همره
چه روز خوبي
مدرسه به به!
---------
آی بادبادک!
آی جغجغه!
آی فرفره!
بازیچه دارم بچه ها
ای بچه های کوچه ها
بازیچه های رنگ رنگ
ارزان و زیبا و قشنگ!
آمد دوباره پیر مرد
آن پیر مرد دوره گرد
با آن نگاه مهربان
آن پیر مرد خوش زبان
گوید برای بچه ها
حرفی از آن بازیچه ها
آی جغچغه فریاد کن!
این بچه ها را شاد کن
آی فرفره چرخی بزن!
رقصی بکن در دست من!
آی بادبادک
پرواز کن، بالا برو!
آزاد و بی پروا برو!
2_آواز باران
باران دانه دانه
در ناودان خانه
می خواند این ترانه
از قطره های باران
شد تازه سبزه زاران
پر گشت جویباران
از ناودان خانه
بشنو تو این ترانه
باران دانه دانه
ریزد به شاخساران
سر می زند جوانه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی