آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

پاداش بهشتی من

اشعار کودکانه (11)

ماهی زرد و سرخ من تو آب شنا می کنه برام وقتی که نزدیکش می شم دهنشو وا می کنه برام یه روز به ماهی گفتم بیا باهم بازی کنیم خنده ای کرد و گفتش ماهی باید تو آب باشه تا همیشه زنده باشه ------- ستاره مهربون به من نگاه میکنی اسم ستاره هارو بازم صدا میکنی دلم میخواد همیشه پیش شما بمونم کنار یک ستاره تا صبح بیدار بمونم --------- عروسک قشنگ من قرمز پوشیده  تورختخواب مخمل آبی خوابیده  دیروز مامان رفته بازار اونو خریده قشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده  عروسک من چشماتو وا کن وقتی که شب شد اونوقت لالا کن   ...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (10)

خرگوش من چه نازه  گوشاش چقدر درازه مثل بخاری گرمه  چه خوشگلو چه نرمه دستاشو پیش میاره به روی هم میزاره میخوره برگ کاهو میپره مثل آهو --------- داداش من خوابیده لحاف رو روش کشیده تو خواب داره میخنده کی دیده کی شنیده شاید که یه فرشته اومده از آسمون براش لالایی خونده لبهاشو کرده خندون ...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (9)

حاجي لك لك رو بلندي چي ميخوري؟ نون قندي مال من كو؟پيشي برده اگه پيشيو ببينم سر دمشو ميچينم -------------- عروسك قشنگم  دخترك زرنگم  هنوز تو رختخوابي اخه چقدر ميخوابي پاشو تولدته تولد خودته  عروسكم بهارك تولدت مبارك ------------ كبوتر ناز من تنها نشسته دلم براش مي سوزه بالش شكسته به من نگاه مي كنه ساكت و خسته مامان جون مهربون بالش رو بسته كبوتر ناز نازي خوب مي شي فردا دوباره پر مي كشي به اسمونها   ...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (8)

دویدم و دویدم,  به قلکم رسیدم زدم اون رو شکستم تا پول بیاد تو دستم ,هیچی نبود تو قلک به جز یک سوسک کوچک سوسکه بگم چی کار کرد؟ ترسیدوزود فرار کرد  خونه ی اون خراب شد دلم براش کباب شد دویدم و دویدم,  رفتم برای سوسکه یک قلک نو خریدم -------------- یک بچه ماهی در حوض ما بود از صبح تا شب کارش شنا بود او خانه ای داشت در حوض کوچک پیراهنش بود از جنس پولک  ...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (7)

ای یار با شهامت من گویم از امامت امامت خوش صفا دوازده پیشوا اول امام علی دوم امام حسن سوم امام حسین چهارم علی ابن الحسین ای یار خوش گفتگو از امام پنجم بگو از طاهران طاهر است محمد باقر است ششم جعفر صادق هفتم موسی کاظم هشتم امام رضا           رضاست به حکم قضا نهم محمد علی دهم علی النقی یازدهم عسکری       &nbs...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (6)

پاشو پاشو کوچولو  از پنجره نگاه کن با چشای قشنگت  به منظره نگاه کن اون بالا بالا خورشید  تابیده بر اسمون یه رشته کوه پایین تر  پایین ترش درختان  نگاه کن اون دوردورا  کبوتری می پرد شاید برای بلبل  از گل خبر میبرد _____________ تو دستای مامانم  پیاز تند و تیزه  با چاقو روش می زنه  تا بشه ریزه میزه چرا مامان گریه کرد  شاید دلش می سوزه  برای اون پیازه   ...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (5)

اين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته ديو اومد ،كدوم ديو ديوي كه توي خواب بود ،كدوم خواب؟ خوابي كه تو چشاته،كدوم چشم؟ چشمي كه روزو گم كرد،كدوم روز؟ روزي كه قصر ما بود،كدو قصر؟ ديو اومد ديو اومد ديو اومد كدوم ديو كدوم ديو كدوم ديو صداش كنيم رهايي زميني نه هوايي انگار به فكر مايي انگار به فكر مايي به فكر ما نبودي ،از غم رها نبودي وگرنه ديو دود ميشد يك شبه نابود ميشد ين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته 7 درو بستي نمكي 1درو نبستي نمكي 7 درو بستي نمكي 1درو نبستي نمكي همينه كه بي عروسكي،همينه كه بي بادبادكي يك الك بي دولكي همي...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (4)

توپ سفيدم قشنگيو نازي ،  حالا من ميخوام برم به بازي بازي چه خوبه با بچه هاي خوب ، بازي ميكنم با يه دونه توپ چون پرت ميكنم توپ سفيدم را ، قل قل ميخوره ميره به هوا قل قل ميخوره تو زمين ورزش ، يك و دو و سه ، چهار و پنج و شش    ...
22 تير 1391

اشعار کودکانه (3)

باز تلفن زنگ ميزنه  تو گوشم آهنگ ميزنه  من گوشي رو برميدارم ميگم الو سلام دارم مامان جونم صداش مياد صداي خنده هاش مياد از پشت سيم بهم ميگه بزرگ شدي حالا ديگه صدآفرين بر پسرم ، برات يه هديه مي خرم  صدآفرين بر دخترم ، برات يه هديه مي خرم    ...
22 تير 1391